برای «میکی وارد» بوکس یک امر خانوادگی محسوب میشود. برادر ناتنیاش «دیکی» که زمانی بوکسور متعهدی بود، مربی غیر قابل اعتمادش است. با وجود تمرینات سخت «میکی»، وی بازنده است و پس از آخرین مشتزنی اش که تقریباً او را به کام مرگ برد نصیحت دوستدخترش را گوش میکند و از خانوادهاش جدا میشود؛ سپس «میکی» تبدیل به مدعی برای قهرمان جهان شدن میشود و خانوادهاش نیز فرصتی برای رستگاری پیدا میکنند.